۱۳۸۵ دی ۲۵, دوشنبه

بهانه هاي كوچك خوشبختي من

سوار مترو شدم . دو خانم مسن در حال درد دل بودند . يكي از آنها داشت درباره مشكلاتي كه در رابطه با گرفتن نفقه و مهريه براي يكي از خانم ها ي فاميل پيش آمده بود ، صحبت مي كرد. دلم مي خواست وارد بحث شان شوم و كمپين را برايشان توضيح دهم .اما بعد از همه آن اتفاق ها ديگر به خودم اجازه نمي دادم كه برگه هاي كمپين را در مترواز كيفم دربياورم .
مترو مي تواند مكاني دوست داشتني باشد:فضايي مدرن ،تميز،با آهنگ دلنشين قطارو.. ،اما به شرط آنكه مجبور نباشيد ، مرتب اين مسر طولاني را طي كنيد. در واقع بسياري از مسافران دائمي مترو از آن متنفرند ،چرا كه مترو برايشان به معناي خواب آلودگي هاي صبح و خستگي هاي بعد از ظهر يا حتي شب است . مخصوصاً وقتي كه مجبور باشي قبل و بعد از اين مترو شلوغ سوار چند تاكسي و اتوبوس هم بشوي .چون بيشتر ايستگاه هاي مترو جايي ساخته شده اند كه مقصد نهايي كمتر مسافري است .
قبلاً سعي مي كردم كه جاي دنجي در مترو پيدا كنم ،كتاب يا روزنامه بخوانم ،موسيقي گوش كنم ،سرم را به پنجره تكيه دهم و فكر كنم يا حتي بخوابم .اما كمپين بهانه اي شد براي دوست داشتن مترو و همه زناني كه از آنها فاصله مي گرفتم، تا دور از سرو صداي صحبت هايشان آرامش داشته باشم. بعد از اينكه وارد كمپين شدم ،شلوغ ترين جاها را براي نشستن انتخاب مي كردم تا با مردم صحبت كنم . باورم نمي شد كه به اين زودي به مقصد مي رسيدم و ديگر علامت هاي زرد رنگي كه نشانه واگن خانم هاست و درست وسط پنجره نصب شده تا هم نتواني بيرون را تماشا كني و هم نعوذ بالله نا محرم ها هم تو را نبينند، آزارم نمي داد.
در واقع هنوز هم مي توانستم با آن خانم هاي مسن صحبت كنم ، همدردي كنم يا حتي راهنمايي شان كنم .اما بازهم ،اين كارها به چشمم فضولي مي آمد و ديگر هيچ فايده اي نداشت. فقط سرم را به پنجره تكيه دادم و به فكر فرو رفتم .زمان كش مي امد . دوباره مترو مكاني شده بود براي زمزمه آيه هاي ياس و پيوستن به انبوه بي تحرك روشنفكران.

۶ نظر:

نسرین گفت...

زینب جان لازم نیست برگه های امضا رو همراه داشته باشی تا با زنان مظلوممان کمک کنی. ما می تونیم لیستی از شماره تلفنهای مفید تهیه کنیم و همرذاه داشته باشیم و با توجه به مشکلاتی که زنهایی که باهاشون به درد دل میشینیم بهشون بدیمن. مثلا من همیشه چند تا کارت راهی رو دارم و اگه زنی بگه می خواد بره دادگاه برای طلاق یا خشونت یا ... من یه دونه از اون کارتا بهش میدم. یا گاهی براش روی یه کاغذ می نویسم. هیچ کس و هیچ قدرتی نمی تونه جلوی این کار ما رو بگیره . کسی نمی تونه دهن ما رو ببنده فعلا تنها اسلحه ما زبان و کلام ماست.موفق باشی عزیزم

Unknown گفت...

ميشه از كمپين برام بگي ؟

Ali Abdi گفت...

اگه ممکنه از کمپین برای من هم بگو. البته به یک شرط برگه ی کمپین رو امضا می کنم که یک ستون دیگه هم اضافه کنی و لینک دوستات رو بذاری. آخه تو چه وبلاگ نویسی هستی که لینک بقیه ی دوستات توی وبلاگت نیست؟
در راه جنبش زنان این کار رو بکن.
علی

Ali Abdi گفت...

ino yaadam raft!:
www.m-aliabdi.blogfa.com
در ضمن توی وبلاگت اینو درست کن که همه بتونن نظر بدن.

Unknown گفت...

چه جوري مبلغي هستي كه يه كم اطلاعات به ما ندادي ؟ تو مترو دنبال امضا ميدويي ولي 2 زار به ما توضيح نميدي ؟ دغدغه ها و نگرانيهاتون براي مظلوميت زن كاملن واضحه ! شماها دنبال تفريح و تنوع براي خودتون مي گرديد . شكمتون سيره حوصله تون سر رفته نيم دونيد چي كار كنيد . حقوق زن رو بهونه كرديد براي تنوع و تفريح خودتون

زينب گفت...

دوستان عزیزی که دوست دارند درباره کم÷ین بیشتر بدونن می تونن سایت تغییر برای برابری رو که آدرسش :www.we-change.biz مراجعه کنن اونجا می تونن هم چیز رو درباره کمپین ببینن علی جون من فمنیستی هستم که دوست دارم فضای مجازی رو فتح کنم اما بلد نیستم به جای غر زدن بیا یادم بده