۱۳۸۵ بهمن ۹, دوشنبه

ما ، زنان اجازه نمی دهیم از دانشگاه بیرون مان کنید

واقعاً نباید از طرح سهمیه بندی جنسی دانشگاهها تعجب کرد ، وقتی که اسم سازمان امور مشارکت زنان تبدیل به امور زنان و خانواده می شه ، وقتی که کار زنان بعد از ساعت 6 در اداره ها ممنوع می شه ، وقتی که مرخصی زایمان و ساعت شیردهی زنان شاغل بالا می ره ،‌بدون اینکه به وظیفه پدر در نگهداری از بچه ها هیچ توجهی بشه ، وقتی که با تنظیم خانواده مخالفت می شه و گفته می شه که کشور ما ظرفیت 200 میلیون نفر جمعیت رو هم داره ، وقتی که مجلس به اصطلاح، اصلاح طلب طرح سهمیه بندی جنسی در رشته های علوم پزشکی رو مطرح می کنه – سهمیه بندی که همین الان هم به صورت مخفیانه اعمال می شه - ، وقتی که همه اعضای کمیسیون آموزش و کمیسیون بهداشت مردندو تعداد نمایندگان زن مجلس انگشت شماره ،‌در چنین شرایطی نباید از هیچ چیز شگفت زده شد.
وقتی که دبیرستان می رفتیم پدرم همیشه به من و خواهرم می گفت : دخترحتماً باید درس بخونه تا بتونه کار پیدا کنه و مستقل باشه اما پسر درس هم که نخونه می تونه خودش رو اداره کنه . پدرم راست می گفت زن توی این جامعه باید خیلی تلاش کنه تا توانمندی های خودش رو به اثبات برسونه و تازه بعد از اون اگر هم تونست کار پیدا کنه باید با حقوق پایین تر از مردها کار کنه امکان ارتقا شغلی براش یه رویائه ،نمی تونه بچه هاش رو بیمه کنه و از حق تاهل و حق اولاد هم محرومه. دقیقاً به دلیل ایدولوژی زندگی خانوادگی که مرد رو نون آور خونه می دونه و از زن انتظار داره که با کارخانگی بی مزد خیال مرد رو از بابت زندگی خانوادگی و بچه ها راحت کنه تا بتونه در شغلش پیشرفت کنه ،از استعدادهاش استفاده کنه ،البته به قیمت عدم پیشرفت زنی که اگر یه روزی مرد ازش خسته شد با قوانین متعالی ! ایران می تونه چندتا زن دیگه بگیره یا زنش رو طلاق بده و اون وقت از زنی که همه عمر به گوشش خوندن که بهشت زیر پای مادرانه و اگر روزی دو ساعت از بچه اش غفلت کنه و به خودش بپردازه، بچه اش عقده ای و جنایتکار می شه ، بچه ها رو هم بگیره.
هدف طرح سهمیه بندی جنسی معلومه : زندانی کردن زن در حوزه خصوصی، مانع مشارکت اجتماعی و اقتصادی نیم از جامعه شدن و جلوگیری از رشد آگاهی زن ودر نتیجه طرح مطالبات فمنیسیتی .
در جامعه مردسالار ایرانی که زن همیشه آقا بالاسر مذکر داره- پدرش ، شوهرش یا برادرش و.. -، دختریکه هیچ امکان تفریحی نداره ، به تنها روزنه امیدی که وجود داره چشم دوخته : دانشگاه . برای این که حق بیرون رفتن از خونه ، حق استقلال ، حق کار کردن ،‌حق انتخاب همسر و حق لذت بردن از جوونی واستفاده از استعدادهاش رو به دست بیاره . به همین دلیل هم هست که طبق آمارهای رسمی وزارت آموزش و پرورش ، موفقیت تحصیلی دخترها تو تمام مقاطع تحصیلی از پسرها بیشتره و آمار قبولی دخترها هم به طبع تو دانشگاه بالاتره .
بعضی ها دلیل بالابودن قبولی دخترها رو سربازی رفتن پسرها می دون .باید معلوم بشه که چند درصد قبولی ها بعد از سال دوم اتفاق می افته . چون پسرها هم دوسال برای کنکور دادن وقت دارن . آمار سازمان سنجش می گه 60 در صد قبولی دانشگاهها سال دومی ها هستن ، بعد سال اولی ها و بعد هم با اختلاف خیلی زیادی شرکت کننده های سال های بعد .علاوه براین می شه مثل همه کشورها سربازی رو بردارن و ارتش حرفه ای به وجود بیارن .من خودم حاضرم هرنوع حمایتی از برداشتن سربازی بکنم .در ضمن پسرها چیز خاصی رو از دست نمی دن دو سال سلابقه کار به دست می یارن ،و به جای اینکه عمرشون رو تو دانشگاه تلف کنن و به خیل تحصیل کرده های بیکار بپیوندن ، سراغ مشاغل پردرآمد می رن.
آقایون نگران نباشین، درسته که تعداد دخترها در مقطع لیسلانس بالاتره ،اما در رشته هایی که بازار کار خوبی دارند و همین طور در مقاطع تحصیلات تکمیلی و از همه مهمتر در بازار کار هنوز هم تعداد مردها بیش از زنهاست .
بعضی ها هم معتقدن که قبولی بیشتر دختر ها در دانشگاهها، دلیل افت تحصیلیه دانشجویانه. اولاً ، دختر هایی که در مدرسه افت تحصیلیه پایین تری داشتن، حالا چرا باید باعث بالا رفتن افت تحصیلی دانشگاه شده باشند؟ در ثانی باید تحقیق بشه ببینن در دانشگاه ،افت تحصیلی پسرها بیشتره یا دخترها؟
بعضی از طراحان این طرح فکر می کنن چون دخترها حاضر نیستند ،در شهرهای دور کار کنن ، و در ضمن برای کار به اجازه پدرو شوهر نیاز دارند ،‌ سرمایه های کشور که صرف آموزش اونها می شه ، به هدر می ره . آقایونی که نگران به هدر رفتن سرمایه های کشورن، برای این خیل تحصیل کردگان بیکار و خیل عظیم تر افرادی که در مشاغل نا مرتبط با رشته تحصیلی شان کار می کنن، فکری کردن ؟ در ضمن بسیاری از دخترهای دانشجو ،‌اهل شهرستان ها ی محرومن ،‌خوب بعد از اتمام تحصیلاتشان به شهر خودشان بر می گردن و اگر بتوانند کار پیدا کنن، به همشهریان خودشان خدمت می کنن .علاوه براین اصلاً چرا دختر تحصیلکرده باید از شوهر و پدرش برای کار کردن اجازه بگیره ؟ چرا به جای تغییر قانون ، صورت مسئله را پاک می کنین؟
همین طور که در بیانیه کمیسیون زنان تحکیم ، هم تاکید شده ، این طرح صراحتاً با اصل بیست و یکم قانون اساسی که ایجاد زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی اون رو وظیفه دولت دونسته ، در تضاده.

۱۳۸۵ دی ۲۵, دوشنبه

بهانه هاي كوچك خوشبختي من

سوار مترو شدم . دو خانم مسن در حال درد دل بودند . يكي از آنها داشت درباره مشكلاتي كه در رابطه با گرفتن نفقه و مهريه براي يكي از خانم ها ي فاميل پيش آمده بود ، صحبت مي كرد. دلم مي خواست وارد بحث شان شوم و كمپين را برايشان توضيح دهم .اما بعد از همه آن اتفاق ها ديگر به خودم اجازه نمي دادم كه برگه هاي كمپين را در مترواز كيفم دربياورم .
مترو مي تواند مكاني دوست داشتني باشد:فضايي مدرن ،تميز،با آهنگ دلنشين قطارو.. ،اما به شرط آنكه مجبور نباشيد ، مرتب اين مسر طولاني را طي كنيد. در واقع بسياري از مسافران دائمي مترو از آن متنفرند ،چرا كه مترو برايشان به معناي خواب آلودگي هاي صبح و خستگي هاي بعد از ظهر يا حتي شب است . مخصوصاً وقتي كه مجبور باشي قبل و بعد از اين مترو شلوغ سوار چند تاكسي و اتوبوس هم بشوي .چون بيشتر ايستگاه هاي مترو جايي ساخته شده اند كه مقصد نهايي كمتر مسافري است .
قبلاً سعي مي كردم كه جاي دنجي در مترو پيدا كنم ،كتاب يا روزنامه بخوانم ،موسيقي گوش كنم ،سرم را به پنجره تكيه دهم و فكر كنم يا حتي بخوابم .اما كمپين بهانه اي شد براي دوست داشتن مترو و همه زناني كه از آنها فاصله مي گرفتم، تا دور از سرو صداي صحبت هايشان آرامش داشته باشم. بعد از اينكه وارد كمپين شدم ،شلوغ ترين جاها را براي نشستن انتخاب مي كردم تا با مردم صحبت كنم . باورم نمي شد كه به اين زودي به مقصد مي رسيدم و ديگر علامت هاي زرد رنگي كه نشانه واگن خانم هاست و درست وسط پنجره نصب شده تا هم نتواني بيرون را تماشا كني و هم نعوذ بالله نا محرم ها هم تو را نبينند، آزارم نمي داد.
در واقع هنوز هم مي توانستم با آن خانم هاي مسن صحبت كنم ، همدردي كنم يا حتي راهنمايي شان كنم .اما بازهم ،اين كارها به چشمم فضولي مي آمد و ديگر هيچ فايده اي نداشت. فقط سرم را به پنجره تكيه دادم و به فكر فرو رفتم .زمان كش مي امد . دوباره مترو مكاني شده بود براي زمزمه آيه هاي ياس و پيوستن به انبوه بي تحرك روشنفكران.

۱۳۸۵ دی ۲۰, چهارشنبه

شايد بهتر باشد ، امضا جمع كردن در مترو را فراموش كنيم

شب منشي دفتر محسن هاشمي مدير مترو تماس گرفت و گفت كه فردا ساعت 4:30 بروم آنجا . شروع كردم به اعتراض: «هيچ دليلي نداره كه من بيام آنجا ،اگه بيام با وكيلم ميام و ...» خيلي خب با خود آقاي مهندس صحبت كنيد . تلفن را وصل كرد و آقاي اسدزاده مدير دفتر مهندس هاشمي جواب داد و بالاخره با خود مهندس صحبت كردم . هاشمي گفت كه فقط مي خواهيم با هم صحبت كنيم .آنها دارند آيين نامه داخلي تدوين مي كنند و مي خواهند رفتار كارمندانشان را ارزيابي كنند و اگر مي خواهم مي توانم ماجرا را كتباً بنويسم و بفرستم و من كه وسوسه شده بودم هاشمي را ببينم ، قبول كردم كه فردا پيش او بروم . با زهره و جلوه هم مشورت مي كنم و آنها هم توصيه كردند كه حتماً پيش هاشمي بروم.
بچه هاي كميسيون زنان اصرار دارند كه نروم .اما من كار خوم را مي كنم. آدرس دفتر را جا گذاشته ام . ساعت 4:35 دقيقه است كه به دفتر هاشمي زنگ مي زنم تا آدرس را بپرسم . منشي كلي غرغر مي كند كه چرا تازه مي خواهي راه بيفتي . من هم ناز مي كنم : «خب اصلاً مزاحم وقت با ارزش مهندس نمي شوم .» مجبور مي شود كوتاه بيايد. تا وقتي كه مي رسم چند بار زنگ مي زند و نگران اوقات با ارزش مهندس است .
ساعت پنج كه وارد ساختمان مي شوم همه از دربان تا مدير دفتر منتظرم هستند . ظاهراً مراجعين مهندس هميشه آنقدر به ايشان احتياج داشته اند كه از ساعت ها قبل پشت در صف مي كشيدند اما من نيم ساعت دير كرده بودم . يك ربع منتظر مي نشينم . واقعاً كار دارد يا مي خواهد رئيس بودنش را به رخ بكشد؟ نمي دانم . مدير دفتر مرا به اتاق مهندس راهنمايي مي كند . جلوي مهندس صفحه ياهو باز است . درباره اين مي پرسد كه چه قدر از مترو استفاده مي كنم و از اين كه مسافر هميشگي شان هستم برخود مي بالد .بعد ماجراي دستگيري ام را تعريف مي كنم . در پرونده اي كه روي ميزش است ، اسناد! مربوط به ماجرا : برگه امضاها و مقاله پرينت گرفته شده خانم مقدم در سايت موجود است . از ماموري مي گويم كه بلافاصله با ديدن بيانيه گفته بود : « اين كه اقدام عليه امنيت ملي است .» و به پليس امنيت ملي زنگ زده بود. و اين كه لباس شخصي داشت و رفتارش به مامورين مترو نمي خورد. مهندس اصلاً تعجب نمي كند و مي گويد كه نيروهاي زيادي در مترو فعاليت مي كنند : حراست مترو كه زير نظر وزارت اطلاعات است و مسئول آن توسط اين وزارتخانه پيشنهاد مي شود و او فقط آن را تاييد مي كند. پليس مترو كه زير نظر وزارت كشور است و نيروهاي مخفي مبارزه با مواد مخدر ، بسيج و.. كه بدون اطلاع مترو و با داشتن بليط وارد محوطه آن مي شوند تا ازافزايش جرايم جلوگيري كنند. مترو منطقه امنيتي درجه يك تعريف شده و به شدت تحت نظارت است . واگن هاي جديد دوربين دارند و قرار است در هر يك از واگن ها قديمي هم هشت ! دوربين نصب شود.از حراست درخواست مي كند تا فيلم آن روز را بفرستند .مهندس سعي مي كند تاريخ آن روز را به ميلادي پيدا كند و مي گويد:
9 تا كه از 27 تا كم كنيم .مي شه 17 تا !
18 تا مي شه .
مهندس براي محكم كاري از روي تقويم 9 روز به عقب برمي گردد. نمي تواند فيلم زمان دستگيري ام را پيدا كند. دوباره برمي گردم سر قضيه دستگيري امروز و توضيح مي دهم كه كار ما قانوني است و اضافه مي كنم كه خانم فائزه هاشمي هم چند سال پيش اقدامات خوبي در اين زمينه انجام دادند.
-آره فائزه ما هم چند سال پيش هه هه ..
طرح ما قانوني و مورد حمايت شخصيت هاي برجسته نظام است . هر روز كارهاي تحقيقي زيادي در مترو انجام مي شود. اگر اين وضعيت ادامه پيدا كنه ديگر كسي جرات نمي كنه با بقل دستي اش هم گپ بزنه . اما به روي خودش نمي آورد. شروع مي كند به نصيحت كردن و مي گويد اين كارها باعث مي شود تلفن تان را گوش كنند و تعقيب تان كنند . اما اعتراض صلح طلبانه ما را تاييد مي كند. در آخر از او مي خواهم كه اين مسائل را پيگيري كند .اما او آنها را خارج از محدوده اختيارات خود مي داند و مي گويد فقط قصد داشته ببيند در مترواش چه مي گذرد. مي گويد فيلم مربوط به دستگيري شما پاك شده.در حاليكه همين چند دقيقه پيش جلوي خودم سعي كرده بود ساعت دستگيري ام را در فيلم آن روز پيدا كند.
-فكر مي كردم بيشتر از اين ها فيلم ها را نگه مي دارند.
-نه ،كار ما مربوط به حوادثه بنابراين فيلم ها را زياد نگه نمي داريم.
- پس اين چيه
- اين فيلم الانه !
از دفترش خارج مي شوم و سوار مترو مي شوم .اما اين بار حتي به امضا جمع كردن ،فكر هم نمي كنم.