۱۳۸۵ بهمن ۲۵, چهارشنبه

اینجا کلانتریه !

این قدر گیجم که موبایلم رو تو تاکسی جا می ذارم و این قدر زنگ می زنم تا بالاخره جواب می ده . می گه می تونه موبایلم رو بیاره، اما باید کرایه ش رو بدم. ازش تشکر می کنم و جلوی کلانتری سر کوچمون باهاش قرار می ذارم.
ساعت یک ربع به 10 شبه . فکر می کنم خیلی آی کیو به خرج دادم که جلوی کلانتری قرار گذاشتم . اما گذشت زمان نشون می ده که اون قدر ها هم باهوش نیستم. تاکسی تا ده و نیم لفتش می ده . کلی ماشین جلوی پام نگه می داره و هر کسی یه جوری سر صحبت رو باز می کنه. بعضی ها هم اون طرف خیابون یا چند قدم پایین تر 5 -6 دقیقه منتظر می مونن. یه موتوری نگه می داره و می گه بیا بالا . داد می زنم : احمق اینجا کلانتریه. موتوری می ره.
اعصابم حسابی خورد شده. بالاخره سرباز وظیفه بیرون می یاد و با لحن بدی می پرسه :‌منتظر کسی هستین ؟
با غیظ جواب می دم :‌آره .
به جای اینکه حال این مزاحما رو بگیره به من گیر داده . سرباز وظیفهه سیگارش رو از دکه ای که کمی اون طرف تر قرار داره می خره و بر می گرده. بالاخره بعد از کلی انتظار سرو کله تاکسی پیدا می شه و موبایلم رو می یاره.
یادم می افته این کلانتری همون جاییه که تابستون سرباز وظیفه ای که نگهبان دم درش بود، از اون طرف خیابون داد زد : چه دختر خوشگلی و وقتی رفتم تو کلانتری تا ازش شکایت کنم . افسرش بهم خندید و اون یکی سرباز وظیفه هم طرف رفیقش رو گرفت و گفت : با شما نبود.
اون روز غیر از من و اون دوتا سرباز هیچ کس تو اون خیابون نبود.
هنوز هم با وجود تمام متلک هایی که از مامور ها شنیده ام ، با وجود کمک هایی که بهم نکرده ان ،با وجود گیرهای بی خودی که بهم داده ان، با وجود خشونت هایی که تو تجمعات ازشون دیده ام و با وجود چهار روزی که بازداشتم کرده ان، همیشه ازشون آدرس می پرسم و همیشه کنار ایستگاهها شون قرار می ذارم .

۶ نظر:

آمیز نقی خان گفت...

سلام
چند تا ازیادداشت هاتو خوندم
چه ساده وزیبا وصمیمی وپردرد بود
آفرین برشما
لینک شمارو میذارم با اجازه تا بعداً بیام بیشترنوشته هاتو بخونم
زنده و پیروزباشی

آمیز نقی خان گفت...

سلام
چند تا ازیادداشت هاتو خوندم
چه ساده وزیبا وصمیمی وپردرد بود
آفرین برشما
لینک شمارو میذارم با اجازه تا بعداً بیام بیشترنوشته هاتو بخونم
زنده و پیروزباشی
www.neghneghoo.com

Pazh گفت...

تعمق برانگيز بود. متاسفانه جامعه‌ي ما همين است. همين قدر منحط!

پروانه وحیدمنش گفت...

زینب جان

به حرکت مما بپیوند و نامه به احمد را بگذار تا تمام وبلاگستان او را صدا بزند

tanha گفت...

چه ایرادی داره که بهت بگن چه دختر خوشگلی؟

بیتا یاری گفت...

آره همیشه نمی دونم چرا جلوی این کلانتریها از دست پاسبونهاش امنیتی برا زن جماعت نیست!

آپم بهم سری بزن.