۱۳۸۵ آبان ۲۹, دوشنبه

جهنم ایرانی

یک هفته تمومه که می خوام بنویسم اما فرصت نمی کنم حتی دوبار شروع کردم ولی فرصت نکردم مطلبم رو تموم کنم این دانشگاه تهران هم قضیه جهنم ایرانی هاست ( قیر و قیف و ...) تو کتابخونه مرکزی برای هر چیزی محدودیت وجود داره : تعداد کتابهایی که می تونی در خواست بدی ، تعداد صفحاتی که می تونی فتوکپی کنی و ... و وقتی اعتراض می کنی می گن نیرو کم داریم خب معلومه وقتی حیفشون میاد پول خرج سیستم اتفاء حریق کتابخونه های دانشکده ها کنند خب باید برای نیرو استخدام کردن هم حیفشون بیاد . اون وقت می گن چرا بیکاری بالاست کار هست اما می خوان با حداقل نیروی ممکن کارها رو انجام بدن و اصلاً به نیازهای مراجعین و استناداردهای جهانی توجه نمی کنند . تازه هین نیروها هم همیشه یا مرخصی اند یا دارن می خورن یا کار داشتن قراره الآن برگردند تازه اگه اعتراض کنی همکاراشون هواشون رو دارن مسئول قسمت کپی می گه: خب حقوق ها پایین است و به خوندن کتابهاش ادامه می ده انگار نه انگار که ساعت اداری یه و تازه برای همکارش که از یه قسمت دیگه اومده کپی بگیره توضیح می ده که می خواسته به جای ساعت چهار ساعت دو بره تا به مهمونی دوستش برسه اما رئیسش بهش اجازه داده که سه بره و به مراجعین می گه که امروز این قسمت ساعت سه تعطیل می شه ! این جوری یه که تحقیق شما به جای چند روز چند هفته طول می کشه.

هیچ نظری موجود نیست: