دیروز یکی از پسرهای مدیریت تعریف می کرد که برای یه آگهی کار (لیسانسه مسلط به اینترنت ساکن امیرآباد شمالی یا گیشا ) مراجعه کرده خانمی که صاحب شرکت بوده گفته این کار برای خانم هاست. دوستم گفته بود ولی توی آگهی چیزی در این مورد ننوشته بودید . خانم گفته آره ، ولی حقوق کار فقط صد هزار تومنه . آقایون با این حقوق کار نمی کنند.خیلی عصبانی بود می گفت حالا خوبه خودش هم زنه.گفتم پول تاکسی یارو هم در نمیاد . گفت به خاطر همین هم نوشته ساکن امیرآباد شمالی یا گیشا .
براش تعریف کردم که هم اتاقی ام که مدیریت می خوند عقد کرده بود شوهرش هم دانشجوی مدیریت بود و از صبح تا شب سر کار بود همیشه سر این مسئله دعوا داشتند. شوهرش برای شرکت بازرگانی اش یه منشی زن جوون استخدام کرده بود . هم اتاقی ام خیلی از این مسئله عصبانی بود . شوهرش می گفت منشی ام متاهله و یه بچه هم داره اما هم اتاقی ام گوشش به این حرفا بدهکار نبود می گفت من دوهفته است فلانی رو ندیدم اون وقت این دختره صبح تا شب پیشش باشه خب از کجا معلوم راست گفته باشه تازه شوهرم که داشته باشه از کجا معلوم چشمش دنبال فلانی نباشه. گوشی تلفن رو برداشت زنگ زد شرکت . منشی گوشی رو برداشت . گفت شما؟ با یه حالت خیلی بدی گفت خانمشونم بعد شوهرش رو مجبور کرد پشت تلفن جلوی همکاراش بلند بگه فلانی جون خیلی دوست دارم . ولی دلش با این کارا آروم نگرفت . همش با دوستاش نقشه می کشیدند که حال منشی رو بگیرن . شوهرش می گفت نمی تونم منشی مرد بگیرم چون حقوقش بالاست .
خب همه جای دنیا همین وضعیت وجود دارد. زنان برای کار مشابه با مردها دستمزد کمتر می گیرند و شانس کمتری برای دستیابی به مشاغل مدیریتی دارند. بررسی ها نشان می دهند که زنان غربی موقعیت شغلی پایین تری نسبت به پدرانشان به دست می آورند یعنی تحرک طبقاتی معکوس دارند. با این وجود بازهم کارفرمایان سعی می کنند زنان را استخدام نکنند چون فکر می کنند ممکن است زنان به دلیل زایمان یا مراقبت از افراد خانواده مرخصی بگیرند یا کارشان را رها کنند .آنها فکر می کنند برای زنان کار در درجه دوم اهمیت قراردارد و بنابراین برای کارشان انرژی و وقت کافی نمی گذارند. بعد از مدتی که زنان دوباره به بازار کار برگردند نمی توانند به موقعیت قبلی شان برگردند چرا که از تغییرات سریع بازارعقب می مانند.
اما گذشته از این حرفها اون چیزی که برای من جالب بود این بود که هم اتاقی ام نمی خواست کار کنه. اون و شوهر یه مدرک از یه دانشگاه داشتند تازه درس اون از شوهرش بهتر بود. کارمندهای شوهرش هم همون تحصیلات رو داشتند. مرتب به شوهرش ایراد می گرفت که چرا همش سر کاره و اون رو تنها می ذاره وخب تقاضاهای مالی اش هم تمومی نداشت . می تونست با شوهرش کار کنه که هم همدیگه رو بیشتر ببینند هم درآمدشون بیشتر بشه و شوهرش بتونه به جای دنبال پول دویدن وقتش رو با اون بگذرونه. ولی تمام وقتش رو به دعوا با فامیل های شوهرش می گذروند.خواهر هم اتاقی ام هم مدیریت خونده بود ولی خونه دار بود می گفت همه به خواهرم می گن حیف نیست تو که اینقدر زحمت کشیدی و درس خوندی حالا خونه داری کنی؟ اما به نظر اون عوضش خواهرش می تونه با مامانش بره بیرون ، بره خرید!
عید نمی دونم چی چی بود بعد از دو سه روز تعطیلی، از خونه هامون برگشته بودیم . هم اتاقی ام خیلی خسته و عصبانی بود. خواهرش حامله بود مامانش فامیل های شوهر خواهرش رواز یه شهر دیگه دعوت کرده بود و اون مجبور شده بود همه کارها رو تنهایی انجام بده در حالیکه شوهرش با مردای دیگه تمام وقت پای تلویزیون لم داده بودند وحرف زده بودند .دلم می خواست بهش بگم که نتیجه پذیرش ایدئولوژی خانوادگی و این تقسیم کار جنسی همینه کارهای از خود بیگانه کننده تر و وقت کمتری رو با هم گذروندن .انگار هیچ تصویر دیگه ای از زندگی توی ذهنش نبود . یه مقاله در مورد کار خانگی نوشتم که بعد از این که چاپ شد می ذارمش تو وبلاگم.
۱۳۸۵ آبان ۱۸, پنجشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
salam
man ali hastam
daneshjooye hoghough mashhad
mozoo tahghighi ba onvan naghshe zan dar hoghough iran va ghanoon kar daram
baraye takmil tahghighatam niyazmand komak elmi hastam
azatoon mamnoon misham mano yari konid
montazer meileton hastam
ali_best_man63
mamnoonam az lotfetoon
ارسال یک نظر